اشعار محمد قهرمان

  • متولد:

یا ز عشق جان دادن یا به درد خو کردن / محمد قهرمان

عادتم شده در عشق گاهِ گفتگو کردن
خنده بر لب آوردن گریه در گلو کردن

می شود ز دستم گم رشته ی سخن صدبار
گر شبی شود روزی با تو گفتگو کردن

از تو گوشه ی چشمی دید چشم و حاشا کرد
بایدش چو آیینه با تو روبه رو کردن

دردمند عشقت را حال از دو بیرون نیست
یا ز عشق جان دادن یا به درد خو کردن

کاش صد زبان باشد همچو شانه عاشق را
تا تواند از دستت شکوه موبه مو کردن

ای امید جان گفتی: چیست آرزوی تو؟ گفتم:
گر وصال ممکن نیست ترک آرزو کردن

غرق می کنم در اشک خویش را شبی چون شمع
پیش محرمان تا چند حفظ آبرو کردن؟
3118 3 4.8